ایستگاه برزخ نمایشنامهای از حسین نوری است که در سال 1360 نوشته و در سال 1361 اجرا شد.
هر انسانی مرگ را با همه وجود تجربه خواهد کرد. فردی از دنیا میرود و در عالم برزخ برمیخیزد اما سرش به سنگ گور میخورد و دوباره میافتد. وقتی جسم میفهمد که از دنیا رفته، خود را در دادگاهی میبیند. این دادگاه به سان ایستگاهی در ادامه هجرت است و جسم در یکی از این ایستگاهها که برزخ نام دارد پیاده میشود. در آنجا محاکمه آغاز میگردد و جسم، خود را در برابر قاضی وجدان، ژنرال اراده، دکتر عقل، و هوس میبیند. چهار شخصیتِ جسم، اراده، عقل و هوس سعی دارند در برابر قاضی وجدان، ظلمها و جنایتهایشان را به گردن یکدیگر بیاندازند. یکی از اتهامات دادگاه، قتلِ زمان به وسیله تنبلی است چرا که متهمین به موقع تصمیم خوب نگرفتهاند. در اینجا تصمیم هم در قالب یک شخصیت به صورت فلاشبک وارد صحنه میشود. جسم سعی دارد تصمیم را بگیرد، اما چون گرفتنِ تصمیم کار جسم نیست، او از دستانش میگریزد. بالاخره در سیر دادگاه مشخص میشود چه کسانی در گناهان مطرحشده سهیم هستند.